فاطمه و محیا
عید فطر امسال برای فاطمه یه روز خاطره انگیز شد آخه بهش خیلی خیلی خوش گذشت چونکه یه دوست خوب پیدا کرد اسم دوستش محیا ست یه دختر ناز که چند ماه از فاطمه کوچکتره این دوتا دوست تازه بهم رسیده تصمیم میگیرن برن یه جای خلوط تا باهم راحت صحبت کنن محیا میگه - چه نقاشی قشنگی فاطمه که در حال بهم ریختن میز ه میگه فکر کنم با مداد رنگی رنگش کردن محیا میگه - نه فکر نکنم شاید آبرنگ باشه نمیدونم حالا این دو تا وروجک فهمیدن این نقاشی رو با چی کشیدن یا نه ...
عید فطر مبارک
فاطمه راننده می شه ...
روز قدس
فردا روز قدسه فاطمه میخواد به دوستای مسلمون فلسطینیش بگه که دوستشون داره ...
نویسنده :
آبجی فاطمه جون
21:01
شب احیا
هه هه هندونه ...
سفر تابستونی به یه دریاچه ی قشنگ
جاتون خالی خیلی خوش گذشت ...